جدول جو
جدول جو

معنی رقت آمیز - جستجوی لغت در جدول جو

رقت آمیز
يرثى لها
تصویری از رقت آمیز
تصویر رقت آمیز
دیکشنری فارسی به عربی
رقت آمیز
Pathetic
تصویری از رقت آمیز
تصویر رقت آمیز
دیکشنری فارسی به انگلیسی
رقت آمیز
pathétique
تصویری از رقت آمیز
تصویر رقت آمیز
دیکشنری فارسی به فرانسوی
رقت آمیز
哀れな
تصویری از رقت آمیز
تصویر رقت آمیز
دیکشنری فارسی به ژاپنی
رقت آمیز
erbärmlich
تصویری از رقت آمیز
تصویر رقت آمیز
دیکشنری فارسی به آلمانی
رقت آمیز
жалюгідний
تصویری از رقت آمیز
تصویر رقت آمیز
دیکشنری فارسی به اوکراینی
رقت آمیز
żałosny
تصویری از رقت آمیز
تصویر رقت آمیز
دیکشنری فارسی به لهستانی
رقت آمیز
可怜的
تصویری از رقت آمیز
تصویر رقت آمیز
دیکشنری فارسی به چینی
رقت آمیز
patético
تصویری از رقت آمیز
تصویر رقت آمیز
دیکشنری فارسی به پرتغالی
رقت آمیز
patetico
تصویری از رقت آمیز
تصویر رقت آمیز
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
رقت آمیز
patético
تصویری از رقت آمیز
تصویر رقت آمیز
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
رقت آمیز
zielig
تصویری از رقت آمیز
تصویر رقت آمیز
دیکشنری فارسی به هلندی
رقت آمیز
애처로운
تصویری از رقت آمیز
تصویر رقت آمیز
دیکشنری فارسی به کره ای
رقت آمیز
दयनीय
تصویری از رقت آمیز
تصویر رقت آمیز
دیکشنری فارسی به هندی
رقت آمیز
menyedihkan
تصویری از رقت آمیز
تصویر رقت آمیز
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
رقت آمیز
מְעוּרֵר רַחֲמִים
تصویری از رقت آمیز
تصویر رقت آمیز
دیکشنری فارسی به عبری
رقت آمیز
قابل ترس
تصویری از رقت آمیز
تصویر رقت آمیز
دیکشنری فارسی به اردو
رقت آمیز
করুণ
تصویری از رقت آمیز
تصویر رقت آمیز
دیکشنری فارسی به بنگالی
رقت آمیز
น่าสงสาร
تصویری از رقت آمیز
تصویر رقت آمیز
دیکشنری فارسی به تایلندی
رقت آمیز
жалкий
تصویری از رقت آمیز
تصویر رقت آمیز
دیکشنری فارسی به روسی
رقت آمیز
acıklı
تصویری از رقت آمیز
تصویر رقت آمیز
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
رقت آمیز
ya kusikitisha
تصویری از رقت آمیز
تصویر رقت آمیز
دیکشنری فارسی به سواحیلی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رنگ آمیز
تصویر رنگ آمیز
کسی که رنگ ها را به هم مخلوط کند، نقاش، برای مثال از پی نقش های جان آویز / اختران نقش بند و رنگ آمیز (سنائی - ۲۱۸)، کنایه از حیله گر، نیرنگ باز، مکار، برای مثال دلم ربودۀ لولی وشی ست شورانگیز / دروغ وعده و قّتال وضع و رنگ آمیز (حافظ - ۵۳۶)، کنایه از آمیخته با ریا، ریایی
فرهنگ فارسی عمید
(تَ کَفْ فُ کَ دَ)
حالت تأثر دست دادن. متأثر شدن. محزون گردیدن. حالت دلسوزی و اندوه پیدا کردن. دل سوختن: کسری را به مشاهدات اثر رنجی که در بشرۀ برزویه هر چند پیداتر بود رقتی عظیم آمد. (کلیله و دمنه).
مرا رقتی در دل آمد برین
که پاکست و خرم بهشت برین.
(بوستان)
لغت نامه دهخدا
(گُهْ)
رقم آموزنده. آنکه نوشتن آموزد. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به رقم در معانی متداول آن در فارسی شود
لغت نامه دهخدا
(لُ / لِ گُ تَ / تِ)
کنایه از نقاش است. (از آنندراج). نقاش که کارش مخلوط کردن رنگها بهم و رنگ با آب است. (فرهنگ نظام). نقاش. (ناظم الاطباء) :
از پی نقشهای جان آویز
اختران نقش بند و رنگ آمیز.
سنائی (حدیقهالحقیقه).
و در آن حوالی مرغزاری بود که ماه رنگ آمیز از صحن جمال او نقشبندی آموختی. (کلیله و دمنه)، نیرنگ باز. حیله ساز. محیل. مکار:
جوابش داد رنگ آمیز دایه
بگفتا نیست کاری خوارمایه.
(ویس و رامین).
دلم رمیدۀ لولی وشی است شورانگیز
دروغ وعده و قتال وضع و رنگ آمیز.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(خِفْ فَ)
موجب خفت و خواری. (فرهنگ رازی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رقت آمدن
تصویر رقت آمدن
متاثر شدن، محزون شدن
فرهنگ لغت هوشیار
نگار آموز (معلم نقاشی)، پیکر آموز (معلم سیاق معلم حساب)، نویس آموز (معلم خط) آنکه نوشتن آموزد، آنکه نقاشی تعلیم دهد، آنکه حساب آموزد آنکه سیاق تعلیم دهد رقوم آموز. آنکه نوشتن آموزد، آنکه نقاشی تعلیم دهد، آنکه حساب آموزد آنکه سیاق تعلیم دهد رقوم آموز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنگ آمیز
تصویر رنگ آمیز
نقاش، حیله گر، مکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رقم آموز
تصویر رقم آموز
کسی که نوشتن یا نقاشی می آموزد، آنکه حساب آموزد
فرهنگ فارسی معین
ترس آور، ترسبار، تهدیدآمیز، هول آمیز، هول انگیز، وحشت آلود، وحشت بار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خفت بار، خجالت آور، تحقیرآمیز، زبون ساز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بهت آلود، متعجبانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد